محنت کشیده(رُ دَ / دِ) سختی کشیده. رنج دیده. تحمل درد و ناملایم و اندوه کرده: مرد محنت کشیده ای شب دوش چون تنومند شد به طاقت وهوش. نظامی ادامه... سختی کشیده. رنج دیده. تحمل درد و ناملایم و اندوه کرده: مرد محنت کشیده ای شب دوش چون تنومند شد به طاقت وهوش. نظامی لغت نامه دهخدا
محنت کشیده رنج کشیده رنج کشیده مشقت دیده: دلباخته ای محنت کشیده ادامه... رنج کشیده رنج کشیده مشقت دیده: دلباخته ای محنت کشیده تصویر محنت کشیده فرهنگ لغت هوشیار